مومنی شریف: روایت شهدای خارجی دفاع مقدس ناگفته مانده است
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۷۹۴۲۶
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه ترکاشوند: «تنها مادر ژاپنی شهید دفاع مقدس درگذشت»؛ این تیتری بود که دیروز در صدر اخبار مهم کشور قرار گرفت؛ تیتری که به خصلت فرامرزی دفاع مقدس اشاره داشت و همزمان از مادر شهیدی میگفت که سالها پایاپای تلاش برای صلح و کمک به قربانیان حمله اتمی وحشیانه آمریکا به هیروشیما و ناکازاکی، برای کمک به جانبازان شیمیایی سردشت دوندگی و فعالیت کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مادری که هم برای صلح جنگید و هم در جنگ تحمیلی استکبار علیه ملت ایران، شهید داد. سبا بابایی، «مهاجر سرزمین آفتاب» است. او با نامی که این جا کنجکاویبرانگیزترش میکند، «کونیکو یامامورا» هرچند، سوژهای جالب و منحصر به فرد به نظر میرسید اما زبان گویای خصلتی ناشناخته از دفاع مقدس بود که به قول محسن مؤمنی شریف، هنوز ناگفتههای بسیاری از آن، خاموش مانده و شاید هم فرصت از دست رفته و همراه با شهیدان و بستگان آنان، زیر خاک آرام گرفته باشد.
آن چه در ادامه میخوانید گفتوگوی مهر با محسن مؤمنی شریف، رئیس پیشین حوزه هنری است که روزگاری همرزم شهید محمد بابایی بود و روزگاری دیگر، میزبان خاطرات مادرش در انتشارات سوره مهر؛
* آقای مومنی شریف با توجه به آشناییتان با خانم بابایی بفرمائید سلوک و رفتار و نگاه این مادر شهید چگونه بود؟
من پیش از آن که خانم بابایی را بشناسم با فرزند شهید ایشان در عملیات والفجر مقدماتی یک، همرزم بودیم. البته رفاقت آن طور نزدیکی نداشتیم اما با هم در یک یگان بودیم. چهره ایشان، مقداری شبیه ژاپنیها بود و دوستان گاهی ضمن شوخی میگفتند که ایشان ژاپنی است و من فکر میکردم شوخی میکنند. تا این که بعدها پس از شهادت ایشان متوجه شدم مادر محترم این شهید، ژاپنی هستند.
اما آشنایی ما با خود سرکار خانم بابایی در حوزه شروع شد. ایشان در مسائل مربوط به دفاع مقدس و به ویژه جانبازان شیمیایی، بسیار فعال بودند. هر سال گروهی از پزشکان ژاپنی که در ماجرای بمباران هیروشیما حاضر بودند یا نقشی داشتند و به بیماران هیروشیما کمک کرده بودند، به ایران میآمدند و سرکار خانم بابایی هم همواره به عنوان مترجم و راهنما در کنار این گروه بودند. بین این گروه و موزه صلح ما و عدهای از جانبازان و بعدها هنرمندان ما، ارتباطاتی برقرار شد و حضور خانم بابایی در تمام این مسیر بسیار مؤثر بود.
در این سفرها که هر سال در ایام بمباران هیروشیما انجام میشد گروهی از جانبازان و هنرمندان در جریان این بازدیدها همراه میشدند و خانم بابایی همیشه حضور داشتند. معمولاً این برنامه با همکاری موزه صلح و حوزه هنری انجام میشد و برخی نهادهای دیگر هم گاهی کمک میکردند. خانم بابایی همیشه در این سفرها، فعال بودند و واقعاً فراتر از سنشان کمک میکردند تا ارتباط بین دولت و هنرمندان و جانبازان ما با هنرمندان و بازماندگان حمله هیروشیما شکل بگیرد.
البته ایشان در آن جا هم با نهادهای دیگری مثل جامعه المصطفی همراهی میکرد و به مسائل تازهمسلمانان ژاپنی رسیدگی میکردند و اگر احیاناً نیازی به منابع معرفتی داشتند، خانم بابایی آنها پشتیبانی میکردند.
* چه وجهی از ایشان بیشتر در ذهن و یاد شما به شکل پررنگ ثبت شده است؟
آن چه از ایشان آموختم ایمان قوی بود. ایشان واقعاً اسلام را آگاهانه پذیرفتند و تا آخرین لحظاتی هم که میتوانستند و سر پا بودند، مجاهدانه برای ترویج اسلام و ارزشهای انسانی فعالیت کردند. خانم بابایی، خانم بسیار متینی بودند و علو طبع بالایی داشتند.
اصلاً مایل نبودند که نامشان مطرح شود. ما به همراه آقای حمید حسام و آقای مسعود امیرخانی به زحمت مجابشان کردیم تا مصاحبه کنند و کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» منتشر شود. نمیخواستند قبول کنند چون مایل به معرفی خودشان نبودند. در این کتاب هم اگر مطالعه کنید متوجه میشوید که باز هم بیشتر همسرشان، مرحوم بابایی را معرفی کردهاند که البته خود ایشان هم شخصیت بزرگ و والایی بودند.
خانم بابایی به عنوان مادر شهید هیچ توقع خاصی برای خودش نداشت. این هم از نکاتی بود که بسیار جالب توجه است. برای خودش هیچ نمیخواست اما برای جانبازان چرا؛ خصوصاً برای جانبازان شیمیایی خیلی دوندگی میکردند. برای مردم مظلوم و جانبازان سردشت خیلی فعالیت میکردند و اگر دستشان به جایی میرسید برای دارو و درمان آنها به سراغ مسئولین میرفتند.
* گویا رفتوآمد شخصی هم به هیأت خانگی ایشان داشتید. مقداری هم از رفتارشان در این سیر و سلوک شخصی بفرمائید
ما توفیق داشتیم چند باری به خانه ایشان برویم و ایشان هم منزل ما تشریف بیاورند. در خانهشان یک هیأت گردشی برای خانوادههای شهدا بود. آن چه برایم در این قصه خیلی جالب میآمد، نظم خانم بابایی بود. به نظرم آن نظم مشهور ژاپنی را به این جا آورده بودند و با این که از فرهنگ ایرانی خیلی تأثیر گرفته بودند اما این جنس نظم، همچنان ژاپنی بود.
به این هیأت که میرفتیم سر ساعت برنامه شروع میشد و با این که خودشان در طبقه بالا و محفل زنانه بودند و مراسم در طبقه پایین در بخش مردانه هدایت میشد اما تأثیری که خانم بابایی داشتند و فرزندانشان هم البته کمک میکردند این طور بود که مراسم، به موقع شروع و به موقع تمام میشد. یعنی اگر قرار بود خطیب هیأت ۲۰ دقیقه صحبت کند واقعاً به ۲۱ دقیقه نمیکشید! همه چیز بسیار منظم بود. خیلی با سایر هیأتها متفاوت بود. هم از این جهت که هیأتی انقلابی بود و خانوادههای شهدا به آن جا میآمدند وهم این که به وقت حضار واقعاً ارزش گذاشته میشد. آدم نزد خانم بابایی، قدر دو چیز را بیشتر میفهمید: یکی قدر عمر و نظم و دقت در امور و دیگری قدر اعتقادات و پایبندی به آنها.
* کدام خصلت در دفاع مقدس باعث میشد که دامنه معرفتی آن از مرزهای جغرافیایی فراتر برود تا مادرانی از سایر سرزمینها هم فرزندانشان را در این راه فداکارانه تقدیم کنند؟
تا آن جا که به خانم یامامورا مربوط است ایشان پیش از انقلاب و قبل از سال ۴۰ به ایران مهاجرت کرده بودند و در این فضا بزرگ شده و طبیعتاً چون همسرشان و خودشان، اسلام را آگاهانه انتخاب کرده بودند طبیعی بود اسلام امام خمینی (ره) به عنوان اسلام ناب محمدی (ص) مطلوب آنها باشد.
اما تا آن جا که به دفاع مقدس مربوط است ناگفتنیهای دفاع مقدس خیلی زیاد است. یعنی آن چه در این باره گفته شده نسبت به آن چه، گفته نشده، واقعاً اندکی از بسیار است. خانم بابایی و کتابی که درباره ایشان منتشر شد، تقریباً نزدیک ۴۰ سال بعد از شهادت فرزندشان اتفاق افتاده و ایشان اجازه دادند و چنین کتابی متولد شد.
و خدا میداند ما چقدر از این سوژههای ناب داشتیم که از دست رفتاند. خدا لطف کرد که خانم بابایی تا پیش از آن که از میان ما بروند، شناخته و خاطراتشان گفته شد و انشاالله کتابشان در تاریخ ادبیات ما خواهد ماند. اما مانند خانم بابایی کم نیستند.
ما در همین بهشت زهرا شهیدی داریم که یک جوان ترک آلمانی بوده که از آلمان آمده و مادر و پدرش را مجاب کرده تا اجازه دادهاند در جبهههای دفاع حق علیه باطل بجنگد؛ جوانی که تحت تأثیر یکی از جانبازان آذربایجانی ما این تصمیم را میگیرد و شهید میشود و الان هم مزارش در بهشت زهراست. از این موارد هم بسیار استهستند مجاهدانی که از کشورهای دیگر دنیا آمدند و در بهشت زهرای ما یا دیگر گلزارهای شهدا، غریبانه دفن شدند. ما در همین بهشت زهرا شهیدی داریم که یک جوان ترک آلمانی بوده که از آلمان آمده و مادر و پدرش را مجاب کرده تا اجازه دادهاند در جبهههای دفاع حق علیه باطل بجنگد؛ جوانی که تحت تأثیر یکی از جانبازان آذربایجانی ما این تصمیم را میگیرد و شهید میشود و الان هم مزارش در بهشت زهراست. از این موارد هم بسیار است. شهدای افغانستانی و عراقی را هم که کمابیش میشناسیم. اما هستند شهیدانی که از کشورهای دیگر آمدند و آگاهانه این راه را انتخاب کردند و در کنار رزمندگان ما جنگیدند، یا شهید شدند یا بازگشتند.
این آن بخشی از دفاع مقدس است که هنوز چندان به آن نپرداختهایم. یکی از اینها، اسرای عراقی هستند که زمانی در مقابل ما میجنگیدند اما بعد از اسارت، انسانهای دیگری شدند و امروز، بخشی از آنها امروز در عراق در برابر داعش و آمریکا مؤثر هستند. نکته این است که ناگفتههای دفاع مقدس بسیار بیشتر از گفتههای آن است.
* کدام جاذبه در دفاع مقدس چنین خاصیتی را باعث شده است؟
هر چیزی که ریشه در فطرت انسانی داشته باشد انسانها جذب آن میشوند و به سمت آن، سوق پیدا میکنند. دفاع مقدس چنین ویژگیای داشت. فقط یک جنگ سرزمینی نبود. درست است که در دفاع سرزمین ما اتفاق میافتاد اما در آن یک جبههای تشکیل شد که یک طرف آن حق بود و دیگری باطل و استکبار. طبیعتاً وقتی که ادبیات دفاع مقدس ما ترجمه و منتشر میشود به همین علت است که مورد استقبال قرار میگیرد. برخی کارهای ما که در آمریکا ترجمه و منتشر شد و اثر گذاشت، به همین دلیل مورد استقبال قرار گرفت.
یادم هست مترجم محترمی که استاد یکی از دانشگاههای آمریکا به نام راتگرز بود و با ما همکاری میکرد، درباره یکی از کتابهای ما میگفت که پس از ترجمه آن و پیش از انتشارش، کتاب دست به دست میگشت. میگفت این بدان معنا نیست که اساتید دانشگاههای آمریکا، کم کتاب خواندهاند بلکه واقعاً این کتاب، متفاوت بود و برای آنها این انسانی که در این داستان است یعنی بسیجی و این فضایی که در آن تصویر میشود یعنی جبهه ما برای آنها تازگی دارد و جذاب است. البته این را هم این جا بگویم که بعد از آن دیگر ما نتوانستیم این کتابها را در آمریکا منتشر کنیم. هر چیزی منتشر شد قبل از آن زمانی بود که هنوز متوجه نشده بودند چه اتفاقی دارد میافتد پس از انتشار ۱۰ کتاب، دیگر تحریم کردند و در طول ۸-۹ سال اخیر دیگر هیچ کتابی از ما اجازه انتشار در آن جا را پیدا نکرد.
کد خبر 5528064 فاطمه ترکاشوندمنبع: مهر
کلیدواژه: سبا بابایی هیروشیما مسعود امیرخانی محسن مومنی شریف کونیکو یامامورا انتشارات سوره مهر داعش آلمان جنگ تحمیلی ایالات متحده امریکا ژاپن حمید حسام عراق دفاع مقدس تجلیل از مادران شهدا حوزه هنری معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی بازی های رایانه ای بنیاد ملی بازی های رایانه ای تازه های نشر کونیکو یامامورا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نقد کتاب انقلاب اسلامی ایران دفاع مقدس سیدمحمد بهشتی انتشارات کتاب جمکران حوزه هنری محمد مهدی اسماعیلی خانم بابایی دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۷۹۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از باستانشناسی خلیجفارس غافل ماندهایم
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، مراسم گرامیداشت روز ملی خلیجفارس به همت پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری با همکاری سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح در دو بخش با رویکرد بررسی مستندات تاریخی و باستانشناسی خلیجفارس در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
مصطفی دهپهلوان که در مراسم افتتاحیه بزرگداشت روز ملی خلیجفارس میگفت، خلیج همیشه فارس را قلب زمین خواند و افزود: در اثبات حقانیت فارس بودن خلیجفارس و مدیریت این شاخآبه مهم تاریخی توسط ایرانیان طومار طومار اسناد، کتب و نقشههای تاریخی وجود دارد.
رییس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری با قدردانی از برگزار کنندگان این برنامه گفت: جای چنین نشستی بین دریاداران، نیروهای نظامی، نیروهای مسلح کشور و پژوهشگران حوزه تاریخ میراثفرهنگی و باستانشناسی واقعاً خالی بود.
وی افزود: به روایت اسناد و مدارک باستانشناسی که امروز در کرانههای خلیجفارس بدست آمده، خلیجفارس بیش از بیست هزار سال تاریخ و پیشینه دارد، خلیجفارس مسیر رفت و آمد انسانهای نخستین و از دوران گذشته یکی از نقاط تلاقی فرهنگها و تمدنهای دنیای گذشته بوده است. از بندر تیس در چابهار تا بندر گمبرون، جزیره هرمز، قشم، لافت، حریره، لنگه، سیراف، طایری، دیر، بوشهر، خارک … و استقرارگاههای مهمی چون چگاسفلی و کاخهای هخامنشی در برازجان همه گواهی بر مدیریت ایرانیان و پارسیان بر این خطه از جغرافیا هستند.
به گفته دهپهلوان، باستانشناسی خلیجفارس موضوعی است که امروز از آن غافل ماندهایم، ظرفیت میراثفرهنگی کرانههای شمالی خلیجفارس به زعم و گمان باستانشناسان چیرهدستی که بر این خطه پژوهش کردهاند هزاران برابر سواحل جنوبی خلیجفارس است و این موضوعی است که باید به درستی از آن دفاع کنیم. خلیجفارس امروز حیثیت فرهنگی و ملی تاریخی ما است که باید بتوانیم بدرستی از آن دفاع کنیم.
وی با اشاره به اینکه خلیجفارس سپر و سینه ایران است اظهارکرد: خیلیها در دوران گذشته در تلاش بودهاند که این شاخآبه مهم را در دست بگیرند. اگر تاریخ را بخوانید در مییابید که رومیان نزدیک به هشتصد سال در تلاش بودهاند که مسیرهای تجاری که از ایران عبور میکند را در دست بگیرند. یافتههای باستانشناسی که از جنوب هندوستان بدست آمده نشان میدهد رومیان که نتوانستند ایرانیان را شکست بدهند و ترانزیت ایران را بدست بگیرند از طریق دریای سرخ ایران را دور زده و در جنوب هندوستان برای خود کلونی ایجاد کردهاند. پس موضوع دفاع از خلیجفارس موضوع امروز ما نیست و موضوعی است که دیرینگی آن به چند هزار سال پیش باز میگردد تا به امروز که ما رئیس علی دلواری و شهدای دفاع را در این سرزمین داریم.
دهپهلوان با طرح این پرسشها که جایگاه و ارزش میراثفرهنگی در چیست و یک یافته باستانشناسی یا بقایای یک بندر تاریخی به چه کار ما میآید و به چه درد مشکلات امروز ما میخورد؟ از جایگاه یک باستانشناس گفت: پاسخ تجربه زیستی است. تجربه زیستی که نیاکان ما در جایجای این سرزمین و از جمله در کرانههای شمالی خلیجفارس داشتهاند.
وی با اشاره به تجربه کاوشاش در گورستانی تاریخی در بندر بوشهر و گرمای طاقت فرسای محیط گفت: پاسخ این پرسش که گذشتگان ما در این خطه بدون تکنولوژیهای سرمایشی امروز، چه میکردهاند، را در بافت تاریخی خواهید دریافت، معماری بومی که مردمان بوشهر از آن استفاده میکردند و آنها را در مقابل این شرایط جوی و سخت منطقه محافظت میکرده است. میراث ناملموسی که از مردمان ما درکرانه شمالی خلیجفارس به جای مانده، تک تک این آداب و رسوم و موسیقی نشان از زیست مسالمت آمیزی است که انسان با دریا داشته است.
رییس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری افزود: امروز کشورهایی نظیر عمارات بشدت بهدنبال یک تپه دوهزارساله هستند، ولی ما بیش از ۲۰ بندرگاه مهم تاریخی را داریم که آثار و شواهدی در آنها بدست آمده که نشان از تجارت و داد و ستد با مناطقی همچون چین دارد. امروز باستانشناسان و پژوهشگران چینی بشدت علاقمند هستند که روی آثار خودشان در این بندرگاهها کار کنند.
دهپهلوان اظهارکرد: امیدرواریم که ما در پژوهشگاه بتوانیم با همکاری مناطق آزاد و نیروهای مسلح پایگاههای پژوهشی خوبی را در باب حفاظت، صیانت، معرفی و شناخت میراثفرهنگی این خطه داشته باشیم. متأسفانه در دهههای گذشته شاید نادانسته برخی از محوطههای کلیدی و تاریخی ما از جمله پیتل در بوشهر که کهنترین کتابخانه ایران بشمار میرفت در یک منطقه نظامی قرار گرفته، تبدیل به میدان تیر شده و بخش زیادی از این اسناد مکتوبی که گواه محکمی بر حاکمیت ایرانیان بر خلیج فارس است را از دست دادهایم.امیدواریم که بتوانیم در تعامل نیروهای مسلح با وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، قلعه ریشهر در بوشهر را مورد بررسی و محوطههای مهمی که در محدودههای نظامی واقع شدهاند را مورد واکاوی قرار دهیم.
رییس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری درادامه با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری در خصوص بیتوجه نبودن به دریا و آب افزود: ما به تاریخ و تمدنمان نیز بیتوجهی کردهایم. ممکن است که اختلافات کاری داشته باشیم ولی بر سر تاریخ تمدن این کشور نمیتوانیم اختلاف داشته باشیم. ما امروز مسئول هستیم تا میراثفرهنگی ارزشمندی که درکرانهها و جزایر خلیجفارس وجود دارد را بدرستی بعنوان اسنادی بر حاکمیت و تسلط ایرانیان و پارسیان بر این شاخآبه مهم تاریخی حفظ کنیم.
دهپهلوان در پایان با درود به روان شهدای دفاع از گذشته تا به امروزگفت: دفاع از این سرزمین نقل دیروز و امروز نیست و در سرزمین ما پیشینهدار است. امیدواریم که در این حوزه بستر همکاریها فراهم شود، ما همه فرزندان این سرزمین هستیم که میتوانیم در کنار یکدیگر میراث آن را بدرستی پاس بداریم.
کد خبر 6092926 فاطمه کریمی